این روزها به درخت چنار فکر می کنم به درخت چناری که درخت همسایه داشت که چه بی مهابا قد کشیده بود بر فراز آسمان...و به کلاغ پیر ساکنش و به چراغی که با شاخه های تکیده اش بر بلندای کوچه اویخته بود. به برگ های پاییزی که صدایشان نجوای قدم های کودکانه ام را مرور می کنند به برگ های درخت سیب. به شکوفه های مطبوع گیلاس و به روزهای خوب کودکی...