ما در سالن غذا خوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره اش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل می گیرد و سر میز می نشیند. سپس یادش می افتد که کارد و چنگال برنداشته و بلند می شود تا آن ها را بیاورد. وقتی بر می گردد با شگفتی مشاهده می کند که یک مرد سیاه پوست آن جا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست.
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می کند، اما به سرعت افکارش را تغییر می دهد و فرض را بر این می گیرد که مرد آفریقایی با اداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست. او حتی این را هم در نظر می گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی اش را ندارد. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می دهد. (مثبت ببینید لطفاً).
دختر اروپایی سعی می کند کاری کند. این که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را می خورد. زن سوپ را. هر کدام بخشی از تاس کباب را بر می دارند. و یکی از آن ها ماست را می خورد، و دیگری میوه را.
همۀ این کارها همراه با لبخندی دوستانه است. مرد با کم رویی و زن راحت، دلگرم کننده و با مهربانی لبخند می زنند. آن ها ناهارشان را تمام می کنند. زن اروپایی بلند می شود تا قهوه بیارد و اینجاست که پشت سر مرد سیاه پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می بیند و ظرف غذایش را که دست نخورده روی میز مانده است.
توضیح پائولو کوئیلو در مورد این داستان
متن این داستان زیبا را به کسانی تقدیم می کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتارمی کنند و آن ها را افرادی پایین مرتبه می دانند. داستان را به همۀ این آدم ها تقدیم می کنم که با وجود نیت های خوبشان دیگران را از بالا نگاه
می کنند و نسبت به آن ها احساس سروری دارند.
چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش داوری ها رها کنیم وگرنه احتمال دارد مثل احمق ها رفتار کنیم. مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است در حالی که آفریقایی دانش آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد و هم زمان می اندیشید این اروپایی ها عجب خل هایی هستند.
بیل گیتس، رئیس «مایکروسافت»، در یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا، خطاب به دانشآموزان گفت: در دبیرستان خیلی چیزها را به دانشآموزان نمیآموزند! او هفت اصل مهم را که دانشآموزان در دبیرستان فرا نمیگیرند، بیان کرد. هفت اصل مهم بیل گیتس به این شرح است:
اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیااز شما انتظار میرود که قبل ازآنکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید،کار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم: پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوقالعاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.
اصل چهارم: اگر فکر میکنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم: آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد.پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار «یک فرصت» بود.
اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما میرسد، ملالآور نبودند.