برنامه درسی

علمی-آموزشی

برنامه درسی

علمی-آموزشی

کودکان

گاهی از شدت وضوح خداوند در کودکان، دلم شروع می کند به تپیدن.دلم آنقدر بلند بلند می تپد که بُهت زده، می دَوَم تا از لای انگشتان کودکان،‌خداوند را برگیرم...


 

باور رویاهایمان

****
آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند .

آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های کوچک بی دردند .

آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند .

آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند .

آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند .

آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های کوچک مسئله ندارند .

آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند
آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند

دلایل شکست مدیران موفق در دیگر سازمان‌ها

مترجم: هوتسا عسکری نسبچ
منبع: فوربز
آیا مدیران موفق می‌توانند درسازمان‌های دیگر هم مدیریت تاثیرگذاری داشته باشند؟ تنها عده کمی ‌با داشتن هنر مدیریت، توانایی ترویج روابط، جلب اعتماد افراد و انعطاف در مقابل تغییرات از عهده رهبری به خوبی بر می‌آیند.



مدیریت موضوع پیچیده‌ای است، شما مدیرلایقی هستید یا نه، توانایی الهام‌بخشی و هدایت دیگران را دارید یا ندارید، موفق هستید یا نیستید. رهبری بیشتر نحوه نگرش به انجام کارها است تا مجموعه‌ای از مهارت‌های قابل تعلیم. مدیران موفق با اطلاع از مسوولیت‌های خود و با داشتن ویژگی‌های خاص، محیط را تحت تاثیر قرار می‌دهند.
برای مثال، توانایی رونالد ریگان در زمینه رهبری، او را از عالم سینما به دنیای سیاست و ریاست جمهوری کشاند. استیو جابز هم کار خود را با بنیان‌گذاری شرکت اپل شروع کرد و سپس نایب رییس و مدیر عامل استودیوی پویانمایی پیکسار شد. (شرکت پیکسار یکی از شرکت‌های پیشرو در زمینه‌ تولید محصولات سینمایی‌ است که از پویانمایی رایانه‌ای استفاده می‌کند) جابز بار دیگر سال ۱۹۹۶ شرکت اپل را خریداری کرد و از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۱ به عنوان مدیرعامل در این شرکت مشغول به کار بود. فیل جکسون هم از بازی برای شیکاگو بولز و لس‌آنجلس لیکرز، در مسابقات قهرمانی به برد دست یافت.
رهبری نتیجه فعالیت‌های آگاهانه و هدفمند و نشان‌دهنده چگونگی تاثیر شما بر محیط است. به همین دلیل تمام رهبران خودخواه و از خود راضی به هنگام عدم کنترل و نظارت بر محیط احساس شکست می‌کنند. در واقع، مقتدرترین رهبران کمتر نگران نظارت بر دیگران و بیشتر به دنبال فراهم کردن محیطی جهت موفقیت، رشد و توسعه سازمان هستند، به طوری که، تمامی‌اعضای یک سازمان از داشتن مدیر مقتدر لذت می‌برند.
به کار بردن راه کارهای زیر در موفقیت مدیران تاثیر بسزایی دارد:
1. هدایت کارکنان
کارکنان در هر سازمانی صرف‌نظر از سلسله مراتب یا رتبه، علاوه بر جلب توجه، مایلند مدیران از استعدادهای آنها در جهت کسب موفقیت‌های سازمانی مطلع باشند. در بسیاری از موارد، رهبران مقتدر توانایی‌ها و استعدادهای نهفته را در کارکنان به خوبی تشخیص می‌دهند. چنانچه مدیران رفتار مستبدانه‌ای داشته باشند، دوره مدیریت آنان بسیار کوتاه خواهد بود؛ چرا که با چنین رفتاری، مانع فعالیت افراد مستعد در محیط کار می‌شوند و به نوعی نابودی سازمان‌ها را رقم می‌زنند.
2. ایجاد ارتباط
بسیاری از رهبران از قدرت خود به منظور کنترل دیگران و همچنین ایجاد سردرگمی ‌در سازمان استفاده می‌کنند. چنین رهبری تصنعی است و بارها در زمینه‌های مختلف، شاهد چنین وضعیتی بوده‌ایم. رهبران بزرگ برای برقراری ارتباط با دیگران و ابراز قدرت خود، عجله‌ای ندارند. با گذشت زمان و قبول مسوولیت‌های مختلف و از طریق ایجاد حس اطمینان و اعتماد به نفس در کارکنان به چنین موقعیتی دست می‌یابند. این تنها روش موفقیت‌آمیز رهبری در دنیای امروز است.
3. قابلیت اعتماد
سعی کنید همواره شخصیت واقعی خود را نشان دهید. افراد موفق و معروف اعم از سیاستمداران، ورزشکاران و مدیران می‌توانند با جلب اعتماد افراد از طریق شوخ طبعی و محبوبیت، در کمال آرامش و سادگی با دیگران ارتباط نزدیکی برقرار کنند. رهبرانی که خود را پشت عناوین مخفی می‌کنند، شخصیت تاثیرگذاری نداشته و فاقد اعتماد به نفس و اصالت هستند.
4. نظارت بر تغییرات به طرز اساسی
رهبران بزرگ همگام با جریانات،‌ پیشرفت کرده و با جسارتی باور نکردنی تغییرات را در شرایط نامطمئن، مدیریت می‌کنند. با دقت و تامل بسیار به ارزیابی محیط پرداخته و در زمان برقراری ارتباط و همکاری با اعضای گروه، برای حل و فصل مشکلات از موارد 1تا 3 استفاده می‌کنند. رهبران برای کنترل مشکلات، با وجود مقصر بودن هرگز از کوتاهی‌های خود صحبت نمی‌کنند و در شرایط بحرانی به جای شناسایی مقصر با ارائه راه‌حل‌های مناسب بر اوضاع
مسلط می‌شوند.
5. درک سیاست‌های سازمان
هر سازمانی دارای ویژگی‌های خاص و منحصر به فردی است که دقیقا مانند DNA سازمان عمل می‌کند. موثرترین رهبران این حقیقت را پذیرفته که هیچ فردی قادر نیست کاملا کنترل همه امور سازمان را به عهده بگیرد، همچنین آنها سعی نمی‌کنند به سرعت تغییرات عمده‌ای در سازمان ایجاد کنند. مدیران تصور می‌کنند شرایط جاری مناسب است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود و هیچگاه سیاست‌های جدیدی را به منظور حکمفرمایی بر فرهنگ فعلی سازمان ارائه نمی‌دهند.
6. احترام به موقعیت شغلی
اگر در شغل قبلی، فرد موفق و مهمی‌ بودید به این معنا نیست که در کار فعلی هم مورد قبول واقع شوید. برای مثال: مدیری که ابتدا در صنعت نوشیدنی فعال بوده شروع به فعالیت در عرصه غذاهای دریایی می‌کند، اما زمان زیادی طول می‌کشد تا در نهایت با استفاده از تجارب و دانش خود، در زمینه صنایع غذاهای دریایی هم مطالب فراوانی بیاموزد و موفق شود. به دلیل تلاش در جهت بهبود شرایط کار، همکارانش هم به او احترام می‌گذارند بنابراین هرگز کار خود را کوچک نشمارید؛ چرا که در این صورت شخصیت خود را زیر سوال برده و کوچک می‌کنید. هر اندازه که قدرتمند باشید این کار و صنعت است که قانون را وضع می‌کند نه شخص شما. پس به کار خود احترام بگذارید، به فکر پیشرفت
و رشد باشید.
7. کسب اطلاعات کافی ازگذشته سازمان
با شروع کار در سازمان جدید، اطلاعات کافی از شخص کار فرما و گذشته سازمان به دست آورید. بهترین و موثرترین روش‌ها برای کسب اطلاعات و برنامه‌ریزی سریع و صحیح، برگزاری جلسات متعدد و جویا شدن نظر کارمندان در مورد آینده سازمان است. با مطالعه و اجرای اصول مربوط به مدیریت می‌توان در زمینه مدیریت پیشرفت کرد.

دانایی بهشت است و جهل جهنم

جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت.

شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت

با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید

و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد...

 

خورشید ، تاریکی را می شست .

می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و

 روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود.

شیطان روز را نفرین می کرد.

روز را که راه را از چاه نشان می داد و دیو را از آدم.

 
شیطان با خودش می گفت:

کاش تاریکی آنقدر بزرگ بود که می شد روز را و نور را و خورشید

 را در آن پیچید یا کاش …

و اینجا بود که شیطان نابینایی را کشف کرد:

کاش مردم نابینا می شدند. نابینایی ابتدای گم شدن است

 و گم شدن ابتدای جهنم.

***
اما شیطان چطور می توانست همه را نابینا کند!

 این همه چشم را چطور می شد از مردم گرفت!

شیطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پیدا کرد.

 جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.

***

حالا هر صبح شیطان از جهنم می آید و به جای تاریکی،

 جهل روی سر مردم می ریزد و جهل ،

 تاریکی غلیظی است که دیگر هیچ خورشیدی از پس اش بر نمی آید.


چشم داریم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخیص نمی دهیم .


چشم داریم و هوا روشن است اما دیو را از آدم نمی شناسیم.

وای از گرسنگی و برهنگی و گمشدگی.

خدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.

خدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.

خدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن.

***


حکیمان گفته اند: دانایی بهشت است و جهل ، جهنم.

خدایا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانایی

چند سال نوری ، رنج و سعی و صبوری لازم است !؟